Angel of Death

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

گاهی اوقات چشمات رو که باز میکنی میفهمی وجودت با وجود یکی دیگه قاطی شده
همش وجودش رو انکار میکنی تا  ... قلبت ، قلبی که مال توعه برای وجود یکی دیگه میزنه
چه بی قراری بزرگیه نبودن وجود کسی که نیمی از وجودته چشمایی که میدونی متعلق به کسی دیگه اس ولی مسکن وجود توعه
میدونی اون مال تو نیست ولی از این روزگار چشمای مسکنش ، لبخند آرامش بخشش ، عطر اکسیژنش و خودش که وجودی از وجودته سهم توعه
همین و بس
اگه بخوام از حق بگم باید بگم نه چشماش نه لبخندش نه عطرش و هزار تا چیز دیگه سهم تو نیست اینو قلبت میدونه و نمیپذیره

قلب جودش رو که نیمی از وجودته رو میخواد ولی عقلت ثانیه به ثانیه فقط فکر کردنش رو میپرسته

پرستش قلبی یا عقلی
خوب که فکر میکنم میبینم هم عقلم سکوت کرده هم قلبم
و فقط و فقط اکو صداش و حرفاشه که توی ذهنم جریان پیدا کرده 
سرعت خاطرات از سرعت خون توی رگام بیشتر توی ذهنم میگذره خاطراتی که برای جبرانش دیره خاطراتی که هیچ وقت تکرار نمیشه 
و اخرش هم اخر شبا و گریه ها و هزارتا فکر و خیالش 
ولی کافیه برای قلبم به یاد اوردن چشمای کسی که وجودش نیمی از وجودمه کسی که هیچ کس جز قلبم و عقلم و خودم از وجودش خبر نداره 

 

یه ثانیه تا نبودنش تا نمردنم تا داغمون نشدنم
یک ثانیه ای که قلب نزد عقل هنگ کرد
پاهایی که حرکت نکرد
چشمام رو میبندم و به یه ثانیه بعدش فکر میکنم جیغش و صدای لاستیکایی که روی خیابون کشیده شده بود
صدای زنگ تلفنی که قطع نمیشد
همهمه ای که به وجود امد
آژیر آمبولانسی که صداش توی خیابون پیچیده بود
چرا زنگ تلفن قطع نمیشد؟؟؟
خونی که روی خیابون ریخته بود و چشمایی که شاید دیگه باز نمیشد
جیغ و جیغ و جیغ بودنایی که شاید هیچ وقت به نبودنش فکر نکردم توی یه ثانیه میتونست نبودن باشه
از شک بیرون امدم و افتادم روی زمین مشتایی که پی در پی میرفت توی دیوار
:خدایا شرمنده این یکی مال من
دست نزار رو این
اشکام ریخت روی گونه ام و به دیوار مشت میزدم و میگفتم مال منه
ماله منه
ماله منه