سرگردانم در این دنیا غریب و بی رحم بیا و پیدایم کن
آغوش محبتت را به رویم باز کن تا اشک هایم در آغوش تو حل شود
مدتی است نه تو هستی و نه آغوشی برای گریه های شبانه ام و باز هم من ماندم در سیاهی شبهایم و بغضی که جز آغوشت جایی نمی شکند
بیا و ارامم کن که جز تو آرامشی ندارم
پناهم باش که جز تو پناهی ندارم. دست هایم را بگیر دوباره راه رفتن را بهم آموز
یا..... اصلا ولش کن فقط باش که جهانم بی تو در سیاهی است
روشنایی جهانم باش 🖤
.
.
.
.
.
به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است
بی تو دنیای من پر از تنهایی است