Angel of Death

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

اینقدر این چند روز روم فشار بوده که متنفر شدم از خودم و ادمایی که درک و شعور ندارن ولی از تو توقع خیلی چیزا دارن .

مامانم میگه کسی رو نفرین نکن واسه ی کارش ولی از خدا میخوام بلایی  که سر من میارن رو سر خودشون بیاد تا بفهمن زندگی جهنم و بهشتش چیه 

« من با همه فرق دارم » این جمله رو زیاد شنیدیم ولی اگه بخوایم کلی بهش نگاه کنیم یه دروغ بزرگه 

من با هیچ دختری فرق نمیکنم ، من به فکر خودمم و کاری که برام بهتر باشه انجام میدم و مثل تمام دخترا احساسات دارم 

وقتی روی پاهامون بلند میشیم یعنی به خودمون باور داریم وقتی زمین میخوریم و بلند میشیم میفهمیم تو هر سختی خودمون و خودمونیم 

هزار تا مثال دیگه که هر کدومش تجربه اس حالا شاید تجربه من با یکی دیگه فرق کنه ولی در دختر بودن من و اون شخص فرقی نیست 

اگه میگن خدا بین بنده اش فرق نمیزاره و تو ام خدا رو باور داری ولی میگی من با همه فرق میکنم داری به خودت دروغ میگی و شایدم دروغت رو با بقیه در میون بزاری 

حتی اون دختری که اخلاق پسرونه نشون میده تیپ پسرونه میزنه ته دلش یواشکی احساسات دخترانه داره 

اون یه دختره مثل همه دخترا فقط واسه یه سری مشکلات که فقط خودش دلیلشو میدونه یه تغییرایی تو زندگیش ایجاد میکنه این تغییر به معنی اینکه اون با همه فرق میکنه نیست 

حرف دیگه ای که هست اینه که چرا به یکی میگیم خراب ؟؟؟

ذهنیت ما خرابه نه اون شخص 

اون شخص امکان داره برای کنجکاوی یا هیجان یا برای تجربه یا شایدم به هر دلیل دیگه ای دست به کاری بزنه که اشتباه بزرگی کنه 

چرا نمیزارین خودش اشتباه خودشو جمع کنه حتما باید همه بفهمن اون چیکار کرده که هر جا میشینیم از کارش میگیم 

کسی که ازش میگه یه ذهنیت خراب داره 

زندگی شخصی هر فرد به خودش ربط داره مگه قراره فردا روزی تو قبر ما بخوابه 

با حرف زدن پشت شخص مورد نظر کاری میکنید که حرفا به گوشش برسه و اگه تا اون موقع تصمیم داشته از کارش دست بکشه کارشو ادامه بده ولی قبلش دقیقا وقتی حرفای پشت سرش به گوشش میرسه خورد میشه میشکنه 

درد میشه میره تو قلبش 

ادم باشیم ذهنیت درست داشته باشیم 

اگه هم جنس ما هم نباشه یکی از ماعه مهم ترش اینکه بنده ی خداست 

 

تا حالا شده از یکی بد بیاد ولی دلت براش تنگ بشه 
یکی بهت بد کرده باشه ولی دلت بخوادش 
اسمش که میاد دلهره بگیری 
از یکی متنفرم که در حال حاضر دوستش دارم و دلم براش تنگ شده و  ندارمش 
دلتنگی خیلی چیز عجیبیه حسرت میافته تو دلت برای دیدن خیلیا چه اونایی که رفتن زیر خاک چه اونایی که از کنارت غریبانه رد میشن 
بدترش اینکه که عکساش رو داشته باشی ولی خودش رو نه ویساش رو داشته باشی ولی صداش رو نه شماره اش رو داشته باشی ولی دل حرف زدن نداشته باشی 
حسرت میشه میمونه تو قلبت مثل یه درد 
کاش وقتی هستن ببخشیم که حسرت این رو نداشتیم که بودن ما نتونستیم ، اگه حرفی داریم با ارامش باهم بزنیم من و او که نمیدونیم تا کی زنده ایم تا کی میتونیم حسرت باشیم 
حتی اگه نمیخوایش حتی اگه حاضری نیستی باهاش حرف بزنی 
به دلش فکر کن به دلی که وابسته میشه دلبسته میشه دلتنگ میشه 
خاک که بریزن روش حسرت ده برابر میشه اون موقع نرو بگو ببخشتت ، حرف میزنی که چی بشه مگه تو اون موقع که بود باهاش حرف زدی که الان حرف بزنی 
میگن ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه است 
ولی دیره الانم دیره 
گرفتار یه موضوعی شدم که با خیلی ها سرد شدم دقیقا همون خیلیا پریدن تو مرز فکریم من که کارم خط زدنه ولی الان دلتنگیم نسبت به بقیه نمیزاره کاری کنم 
الهه 
فائزه 
بابابزرگم 
سه حسرتی که تا عمر دارم همراه میمونه 
اینقدر حرف میزنم خودمم گیرم 
خودمم نمیفهمم چمه 
۱-اگه شما یکی بهتون بد کرده بود بعد از سه بار بخشش بازم تکرار کرد کارشو و تو ام اون رو دوست داشته باشی چیکار میکنی ؟
۲-اگه اون رو ول کنین ولی دلتون براش تنگ بشه چیکار میکنین ؟ 
میرین باهاش حرف بزنین؟؟  یا اینکه برش گردونین ؟ 
اگه اون قبول نکنه چی؟؟
به حرفاتون یا تجربه هاتون خیلی احتیاج دارم ؛
 
امسال اصلا حوصله درس خوندن رو ندارم نه اینکه نخونم ، میخونم ولی نمره ای که میخوام رو نمیتونم بگیرم
نمیفهمم از شیوه تدریسه یا واسه اینه که خودم وقتی درس میخونم حواسم جای دیگه اس 
اصلا نمیتونم نمره های پارسال رو با امسال مقایسه کنم 
از طرفی ام مجازی هیچی نمیفهمم 
مثل پارسال هم یه اقای معلم مهربون laugh برام درسام رو توضیح نمیده تا جایی که میتونم دارم سعی خودم رو میکنم بلکه نمره هام دوباره درست بشه 
از نمره هام خجالت نمیکشم حداقل میفهمم مقصر نمره هام خودمم 
ولی واقعا نمیفهمم کم کاری منه یا اینکه فشار درسا 
هر چی هست امیدوارم بهتر بشه یعنی یه جورایی از ۲۴/۸/۱۷
یعنی دقیقا شنبه ؛ اینقدر شیوه خوندن رو تغییر میدم تا بلکه نتیجه درستی ببینم 
فقط امیدوارم اونقدر از درسا دلم زده نشده باشه که نتونم کاری کنم
مشکل دیگه ایم که دارم نه نمیتونم سرم رو پایین بیارم یا نه میتونم رو شکمم بخوابم و کلی برای نوشتن درسا و خوندنش مکافات دارم 
واقعا نمیدونم اونایی که شرایطشون خوب نیست چه شکلی درس میخونن 
در کل شرایط سختی درست شده که واقعا نمیشه باهاش عادی برخورد کرد 
 
کلی ذهنم مشغوله واسه چرا هایی که نمیدونم کی به جوابشون میرسم .
دوست داشتم درباره رابطه حرف بزنم ، رابطه دوتا دوست ؛ 
هر چقدر زمانش کم باشه میتونه نابود شدنش بیشتر باشه چرا واقعا 
شاید خیلی ها نفهمن چی میگم ، ولی هستن اونایی که از دوستانشون یا همون کسایی که یه روز واس هم جون میدادن ضربه بخورن 
شاید اگه دوستی که هشت سال باهاش باشی پیام بده دلم تنگ شده بتونه دلیل خوب بودن روزت باشه حتی اگه به روی خودت نیاری ، حداقل میفهمی بهت فکر میکنه ، هر چقدرم کوچیک باشه ولی هنوز تو قلبش جا داری ؛ اون موقع به خودت افتخار میکنی به انتخاب درستت 
تو انتظار نداشتی از اون دوستت طبیعیه 
گاهی اوقات کسایی دستات رو میگیرن و بلندت میکنن که تو انتظارشو نداشتی 
ولی میدونی خوبیش چیه ؟ دوستت رو میشناسی حتی اگه اونی که دستت رو گرفته باشه دشمنت باشه تو میفهمی دشمنت از دوستت بیشتر هوات رو داره 
گاهی اوقات الکی خودتون رو زمین بزنید ببینین رفیقای واقعی دستات رو میگیرن اگه گرفتن به انتخاب خودتون افتخار کنید 
شاید وقتی اینا رو هر کی بخونه فکر کنه من یه رفیق واقعیم ، واقعیتش اینکه رفیقا با هم کامل میشن 
رفیق بودن خیلی حرفه 
نه اینکه رفیق بودن با هم بودن باشه نه رفیق داری هواشو داشته باش وقتت رو بزار براش ، ببین از چی ناراحته باهاش همدردی کن ، بغلش کن شاید اون برای فرار از درداش به تو پناه بیاره
 
اول از ماجرا های خودم شروع میکنم 
از کسی که براش خراب شدم ، برام خراب شد ولی پای نفر سوم وسط بود ، میخوام بگم اونقدر به هم اعتماد داشته باشین که نفر سومی نتونه خرابتون کنه 
یا رفیقتون نره زیر خاک ، اره سخته فکر کنی کسی که یه روز کنارت قدم زده ، موهاش رو شونه کردی ، سرش رو شونه هات بوده ، باهات خندیده الان زیر خاک باشه ، دنیا همین قدر کوچیکه شاید فردا نه من باشم نه تو نه اونا چقدر دوستی هاتون رو بدونین ، 
برات تلاش میکنه براش تلاش کن 
انتقام چیزی نیست که بخوای باهاش زندگی کنی یه جوری زندگی کن که نگی کاش این کار رو نکرده بودم
۵۰% زندگی همون از رفیقامونه که از همه چی خبر دارن . 
اون کار بدی کرد تو ببخش بزار تنبی بشه ولی ببخش به انتقام فکر نکن به تلافی فکر نکن اخه اون رفیقت یه روز کسی بوده که واسه حرف زدن باهاش دنیا رو بهم میریختی حاضر بودی جونت رو بدی 
دوست قدیمیت رو ول نکن اشکال نداره برو با ادم جدید دوست شو ولی اون قدیمیه رو ول نکن اون ۵۰% زندگیت که تو گذشته تو اتفاق میافته و رفیق قدیمیت کنارت بوده همش تجربه اس 
شاید متوجه بعضی از تغییرات نشین ولی زندگی تو کنار اون ساخته شده نامردی ولش کنی 
هر چی میفهمی برای اینده تو خوب نیست برای الان تو خوب نیست تاثیر منفی میزاره بیخیال شو
نکته دیگه هم که هست غروره بعضی ها رو هنوز دوست داریم ولی میگیم نداریم هنوز حواسمون بهشون هست ولی میگیم به ما ربطی نداره 
بخدا دنیا ارزش نداره
 
من الان دلم هنوز بیرون رفتنایی رو میخواد که کلی مسخره بازی میکردیم و هر کی از کنارمون رد میشد نگامون میکرد : من دلم نمیخواد کسی که یه عمر باهاش بیرون بودم مثل خواهر نداشتم بوده باهاش درس خوندم الان پشتش حرف باشه بگن فلانی رو دیدی چه خراب شده منم بزنم به بیخیالی
دلم همون رفیقی رو میخواد که همیشه بود ولی ندیدمش الان در به در در دنبالشم 
رفیقی که رفت زیر خاک ولی رفیقش نتونست بره سر خاکش
 
همه ما دردایی رو تو وجودمون حس میکنیم که میخوایم نباشه گاهی اوقات میگیم خسته شدیم 
مگه ما ۵۰% زندگیمون رو با رفیقامون نساختیم ؟؟ 
بزارین کنار غروری که مانع خیلی چیزا میشه 
رفیقت رو دوست داری بهش بگو اگه رفته برش گردون چون تو دوستش داری ، دوستت داشته باشه برمیگرده ، ولی نزار پشیمون بشی از کارایی که نکردی ، غرور به دردت نمیخوره دیر یا زود همین غرور میزنتت زمین 
نزار اونقدر دیر بشه که فقط نامه هاش یا عکساش یا نقاشی هاش رو داشته باشی چون تو هر بار که چشمم به هر کدوم از اون یادگاری ها بی افته کل وجودت دود میشه میره هوا 
 
من تغییر میکنم واسه همه ی اونایی که دوستشون دارم ولی نگفتم 
تو هم تغییر کن واسه همون رفیقایی که دوستشون داری ، باور کن محبت و ارامش و هم دردی از هم جنس خودتم میتونی بگیری
یادت باشه ۵۰% زندگیت رو رفیقات ساختن wink
 
 
 
 
 
 

حدود ده روز تا تولدم 

یه جورایی یادم رفته بود که همش ده روز تا تولدم باقی مونده . وقتی مامان گفت ده روز دیگه تولدته خندیدم و گفتم لباسم رو ندوختی که ، قشنگ ضد حالی که زده بودم رو میتونستم حس کنم . قبل اینکه ابان شروع بشه عکسام رو برای رفیقام فرستادم که بهونه نداشته باشن ، کاشکی اونایی هم که ندارن بگن براشون بفرستم laugh
تولد پارسال خیلیــــــ رمانتیک بود هر چی بگم کم گفتم چنان لب دریا فاز قدم زدن برداشته بودم که نگم بعدشم در حالی که سرفه میکردم میگفتم هوا سرد نیست که قشنگ لاف زده بودم پیشنهاد بستنی دادم indecision
بعد از خوردن ایس پک رضایت به برگشت خونه دادم و البته قسمت جذابش وقتی بود که داشتم پروفایلم رو عوض میکردم و زنگ خونه خورد به عادت همیشگی خودم بلند شدم و در رو باز کردم دایی امد داخل ولی وقتی نگام به در خورد خشکم زد مهدی جونـ(دایی) کیک دستش بود ولی برف شادی که از پشت بهم خورد کافی بود که از هپروت بیرون بیام دستام رو روی صورتم گذاشتم و مثل دختر بچه ای که مامانش رو گم کرده با جیغ مامانم رو صدا زدم که صدای خنده های همه بلند شد 
اون شب با تموم خوبی ها و بدی ها تموم شد ولی سرماخوردگیم تا چهار روز باهام بود و البته قسمت رمانتیک تولدم همین سرفه و آبریزش بینیم بود
نمیدونم امسال چی قراره بشه ولی میترسم واسه کرونایی که اگه امسال این موقع بگیرم و تولد امسالم بشه مثل همون بچگی که شبا گریه کردم یا شایدم اون شبی که داشتم گریه میکرد ساکت شدم تا بتونم جواب تلفن بدم 
اصلا دوست ندارم تولدم اتفاق بد یا خوب بی افته مثلا امسال هیچ استوری نزارم هیچ کیکی نباشه که شمع روش بخواد فوت بشه ؛ احساس میکنم وقتی ارزو میکنیم و شمع فوت میکنیم آرزو هامون رو دود میکنیم ، درست همون دود که بعد از خاموش شدن شمع بلند میشه . 
کاش امسال تولدم یه جور روز عادی باشه همون جور که من بیخیال دوختن لباس شدم و ترجیح میدم یه تونیک تو خونه تنم باشه
بگذریم 
دوست داشتم نظر بقیه رو بدونم راجب خیلی چیزا 
نوشتنم اینجا فقط برای سرگرمیه 
نظر همه برام مهمه 
 
 

گاهی زندگی میتونه به قشنگی یک دریا باشه همون قدر پاک ، با ارامش ، اروم 

گاهی اولین نوشته ها میتونه خاطره بسازه 

گاهی همه چی میتونه قشنگ باشه و گاهی هم به قشنگی قشنگ  زشت باشه 

مهم اینکه ما بتونیم زندگی رو گاهی از زشتی زشت به قشنگی قشنگ تبدیل کنیم