Angel of Death

۹ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

حس دختری رو دارم که روی تک تک جدولای خیابون قدم زده و خندیده ، چه نگاه هایی که با حسرت به اون دختر نخورده چه قضاوتایی که نکردن ولی اون بی تفاوت به همه ی حرف ها و نگاه ها هندزفری توی گوشش فرو کنه و بی دقدقه و از ته دل قه قه بزنه 
کی میگه از غم و درد میخنده ؟؟
دختری که میتونه روی تک تک جدولای خیابون راه بره و بخنده حقش برنده شدنه حقشه بشه قهرمان زندگی خودش .
برنده شدنم مبارک خودمـ :) 
..................................................................................
البته از این حال فقط دختر بودن و خنده اش و برنده بودنش بهم رسیده 😅
فعلا با وضعیتم ترجیحا نمیرم بیرون و میمونم تو خونه ولی بابت اینکه حتی اگه خودمم نخوام برنده ام و قهرمان زندگیمم خوشحالم :)

با دردی که توی بدنم پیچید دستم رو عقب کشیدم و  قاشقم رو کنار ظرف برنجا که سر جمع سه قاشق نخورده بودم گذاشتم و بلند شدم در اتاق رو باز کردم و خرسم رو بغل کردم زیاد نگذشت که کلافه نشستم و هندزفری رو فرو کردم توی گوشام ، چشمام و بستم فکر کردم 
به احساس فراموش نشدنیم 
به شخصی که میخواست بدبختم کنه و داشت بهش میرسید دوست داشتم داد بزنم و این برد بزرگ رو بهش تبریک بگم ، تبریک بگم به کسی که ارزوش بدبخت کردن دیگرانه 
به کسی ادا ادم خوبا رو در میاره 
بدون توجه به چشمای قرمز و اشکیم از همه چیز پیش خدا گله کردم خدایااا میشنوی دیگه ؟؟؟؟؟

چقدر سخته نبودن کسی که همه وجودته ، دلتنگ کسی بشی که حتی نمیفهمی دیدارت چقدر باهاش طول بکشه ، از چشمات اشک بیاد و تو بخندی 
چقدر زود دیر شد ، چطوری بگذرم از کسی که ذهن و قلبم پیشش گیره 
چرا انگار ارومم ولی درد میکشم بد یاد گرفتم نقش بازی کردن رو بد بازی کردم با زندگی خودم 
خیلی زود عروسکم رو کنار گذاشتم ولی الان نمیتونم کسی که کل وجودمه رو کنار بزارم 
چقدر زود با چشای قرمز و خیس با سری پر از فکر و درد سرم رو گذاشتم روی بالشت چقدر زود نبودنت برام جهنم شد 
کاش میشد فقط بفهمم جات خوبه ولی هر جا که باشی برای هر کسی که باشی با هر کسی که باشی برای همیشه  تو قلب کوچیکم فرمانروایی میکنی 

خوب که فکر میکنم میبینم همه چیز عین همه فقط منم که با احساسی که بهشون دارم تغییرشون میدم منم که با دوتا کلمه حرف اونا رو برای خودم میسازم . چشمام رو باز میکنم و میبینم از همه چیز و همه کس چندتا دارم چرا؟؟؟؟

یعنی اینقدر تاثیر داره ادم جلوی احساساتش رو بگیره ، به خودم که بیام ببینم همه شدن عین هم ؟؟ چطوری ساختمشون برای خودم که الان سخت مشغول خراب کردنم ولی این دفعه خراب کردن اونا نه خراب کردن خودم 

جدید شدن خودم 

برمیگردم به سال های قبل که بیست و چهارساعت حاضر بودم کتاب بخونم منی که کتابام شده بود شخصیتا زندگیم جالب بود روانشناسه خیلی رک بهم گفت دیوونه 

بعضی وقتا به خودم میگم مگه اون جای من زندگی کرده ؟؟ چقدر از حرفایی که میزنه میتونه راست باشه 

جدیدا به عبارت (نو که امد به بازار کهنه شود دل ازار ) اعتقاد پیدا کردم همه چیز اولش قشنگه شاید چون اولش اونقدر داغیم که نمیفهمیم مثل بقیه اس 

الان فقط و فقط به شش تا چیز فکر میکنم 

خودم 

مامانم 

خودش 

زندگی روز مره ام

گذشته 

دوست داشتنم 

شاید اگه اینا نبود دست به هر کار احمقانه ای میزدم ولی میدونم تا اینا هست منم هستم . کاش میشد برای یه روزم که شده اروم بود ، چشماتو با درد نبندی روی همه چیز به قلبت نگی بخواب عقلت رو موقع فکر کردن خاموش نکنی 

الان تنها چیزی که میفهمم تکراره 

تکرار ادما 

تکرار زندگی 

تکرار اشتباه 

تکرار دوست داشتن 

تکرار فکر کردن 

شاید اگه از اون شش تا هم ناامید شدم تونستم به دوست داشتنم پناه ببرم ، من فقط میخوام اروم باشم ولی بدون کسی تنهااا

.

.

.

.

.

.

.

.

گدا نیستم که صدقه سری کسی بالا سرم باشه گدا محتاجه به پول من محتاجم به دوست داشتنت اگه گدا بودم حتمااا قلبت رو احساست رو دوست داشتنت رو گدایی میکردم 

متاستفم که گدا نیستم و برای گدایی نکردنم پا میزارم رو همه چیز 

 

 

 

 

 

 

سکوتــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... 

همه چیز عادی شده بود 
حتی عادی تر از همیشه 
هر صبح بیدار میشم یا کلاس داریم یا امتحان بعدش مجبورم برای تلف کردن وقت خودم اونقدر خودمو سرگرم کنم که فکرم جایی نره بعدش عین سرباز هایی که خدمت میرن صبر کنم مامانم صدام بزنه برای ناهار تا برم و سینیم رو بردارم و برگردم توی اتاق
الان دقیقا میتونستم قسم بخورم از مزه غذا چیزی نمیفهمم چون اونقدری تند تند میخوردم وقت نمیکردم بجوم و قورت میدادم یه جورایی قصدم خفه کردن خودم بود اگه کسی خیلی دقیق بهم نگاه میکرد متوجه کبودی صورتم و گلوم میشد بعد از پایان غذام سینی رو میبردم روی اپن میزاشتم و برمیگشتم توی اتاقم عصرا هم یا خاله میاد یا ارشیا یا من میرفتم سعی میکردم بیشتر هیچ جا نرم دیگه حوصلش رو نداشتم نمیخواستم هوام عوض بشه چهاردیواری اتاقم رو به هر بهشتی ترجیح میدادم 
شبا هم اونقدر محو نقش بازی کردن میشدم که خودمو یادم میرفت
احساس میکنم یه ادم جدید شدم دیگه دلم نمیاد هیچ کاری کنم احساس تنفری که نسبت به خیلیا ها داشتم دامن خودمم گرفته ترسم از اینکه احساس تنفرم همه گیر بشه 
چرا هر چی بیشتر فکر میکردم به این نتیجه میرسیدم هیچ کس اونقدر پاک نیست یا به خودم میگفتم نکه خودت خیلی پاکی
جدیدا برای انتخابای اشتباهم خودمو سرزنش میکنم برای ساده بودنم ساده فکر کردنم 
این که نمیخواستم از حالم کسی بفهمه به کسی چه ؟؟؟
جز اینکه بزن تو سرم کاری کردن مگه 
ملت ادا رفیق در میارن خو خواهر من به تو چه مگه تو توی زندگی من بودی ؟؟؟
گاهی وقتا شدیدااا دلم میخواد داد بزنم خدایااااا جمع کن ادمات رو 
تلاش بچه ها بیشتر یه هفته طول نکشید تا خودم نخوام نمیشه ولی نمیدونم تلاششون برای چیه 
بازم اهنگ غمگین بازم موندن توی اتاق خوبیش دستامه که دیگه نمیره تو دیواره خوبیش چشمامه که تا بغضم میگیره میسوزه و بسته میشه خوبیش بینیم که اگه روزی یه بار خون نیاد حداقل یک روز در میون خون میاد . خوبیش گلومه که از بس جیغام رو خفه کردم میسوزه 
زندگی شخصی چیزی نبود که گفتن داشته باشه حتی اونقدری هم اینا نمینویسم که کل امار زندگیم رو بگم 

حتی دیدن نی نی سمیه هم برام جز اور ترین اتفاق زندگیم بود دیگه داشت حالم از همه ادمای اطرافم بهم میخورد 
راست میگن انرژی منفی ام شرمنده ام که مثل باقی دوستاتون بچگی نکردم شرمنده ام که مثل اونا حرف نمیزنم شرمنده که مثل اونا نمیپوشم مثل اونا نمیام ببینمتون شرمنده ام که حوصله و اخلاق و عصاب و محبت ندارم شرمنده ام برای اینکه حالم از همتون بهم میخوره 
میگن من وقتی حالم بده مینویسم 
جالبه خیلی جالبه برای منی که نوشتن عین اب خوردنه این چیزا پشت سرمه برا منی که همیشه توی هر شرایطی یه کاغذا زیر دستمه و دارم مینویسم 
ثبت کردن خاطرات برام قشنگه 
هنذفری رو فرو کردم توی گوشم تا هیچ صدایی نشنوم خودخوری بود ولی دیگه حالم از همه چیز و همه کس بهم میخورد حالم بهم میخورد از مردی که قهرمان زندگی دخترش بود حالم بهم میخورد از این محدودیت قلبی و عقلی که برای خودم گذاشتم
نمیدونم چرا جدیدا زار نمیزنم فقط تا پای خفه شدن میرفتم و برمیگشتم 
راستی یکم تایپ کردن برام سخت شده برای همین نمینویسم زیاد ولی امتحان اخریم رو که دادم سعی میکنم بیشتر بنویسم 
به امید روزای بهتر
.
.
.
.
.
.
"زندگی شخصی تو مال تو زندگی شخصی من مال من ،اوک ؟؟؟
"من اینقدر دکتر دارم که دیگه دکتر نمیخوام برا پرسیدن حالم (:
"جمع کنین خودتونو و سایه تون رو از روی زندگی مردم 
"حواسش باشه تنفر وجودم به اتیش نکشونتت
"کاری ندارم بقیه چی صدات میکنن مهم اینکه دکتر اروم شدن من تویی

بودنمون 
خوب بودنمون 
با هم بودنمون 
مبارکمون 

 

امروز نفیسه استوری گذشته بود دختری که از ته دلش جیغ میکشید و دوستش رو صدا میزد چقدر درده هیچ جوابی نشنوی گریه کنی زجره بزنی کجاس جوابت ؟؟؟

زیر یه تن خاک ؟؟؟

انگار منم موقع فوت رفیقم دیده بودم این صحنه ها رو انگار درد منم بود که وقتی استوریش رو باز کردم قلبم لرزید 

راسته میگن رفیق خوب جاش اینجا نیست رفیقا یا خودشون میرن یا خدا میبرتشون خوب که فکر میکنم دیگه حسرت رفتن رفیقایی که دارن توی همین شهر و کشور زندگی میکنن رو نمیخورم حسرت اون رفیقی رو میخورم که نمیدونم خاک چه بلایی سر جسمش اورده

چقدر دورمون دخترایی ریخته که هیچ جوره ادم نیستن ولی مجبوریم کنارشون باشیم چقدر ساده بهم دروغ میگیم چقدر راحت هم رو میفرو‌شیم 

حافظی که میگفت به خدات توکل کن مگه خدا برای من انتخابی گذاشته خسته شدیم از ای اجبار های زورکی خسته شدیم از نبودن عزیزانی که خوبن

چرا همیشه خوبا برن؟؟؟ چرا بد رو نمیبری؟؟؟

دلم میخواد بعضی موقع ها جیغ بکشم رفیقی که کنار من راه رفت الان دیگه چشماش بسته است؟؟؟ تموم شد رویاهاش؟؟؟

مگه اونا دل ندارن مگه اونا مهم نیستن

رفیقت که بره زیر خاک با دیدن بطری اب معدنی هم یادش میافتی. کی میگه فراموش میشه؟؟؟تو میتونی ادمی که بیس چهاری باهات حرف زده از رویاش گفته کنارس راه رفتی باهات خندیده و... فراموش کنی اونم راحت؟؟؟

خداکنه هیچ کسی رفیق از دست نده

رفیقا دو دسته ان یا میکشنت (روحی) یا هم میمیرن (واسه درد شما) متاستفانه کم شده امار رفیق خوب کم شده کسی که نپرسیده بفهمه چته 

اون نمیپرسه چته برای خوب بودنت تلاش میکنه حال بدت رو نمیزنه تو سرت نادیده میگیره و به روت نمیاره اون رفیقه نه اونایی که هفته تا هفته میگن خوبی؟؟؟

رفیق اهل پیچوندن نی اگه پیچوندت بفهم رفیق نمیدونه تو رو براش اویزونی

دروغ نمیگه بهت باهات یه روعه تو رو خر فرض نمیکنه چون تیکه از وجود خودشی 

حسادت نمیکنه بهت برای موفقیت تو تلاش میکنه راه یادت میده 

رفیق بیرون رفتن نی پشت هم حرف جا به جا کردن نیست. میگن کوه پشت ادمه ولی رفیق دقیقا جلوی توعه 

چرا فکر میکنیم همیشه از پشت میخوریم در حالی که اونی که پشت سرت بود از جلوت رفته پشت سرت 

رفاقتا الکی شده ارزون شده مفتکی شده بازم صد رحمت به پسرا و رفاقتاشون خیلی دخترا که رفاقت رو کردن خاله بازی

گذشته از این حرفا جمع کنین این مسخره بازی رو 

 

 

 

 

 

"سگه تلاش کرد با بز رفاقت کرد بز قبول نکرد و با گرگ رفاقت کرد گرگ هم خوردش، به همین قشنگی بود که رفاقتا خراب شد" 

کسی جای اضافه نداره توی قلبش یکم از دردای قلبم بهش امانت بدم ؟؟

فشار فشاری که منو میبره تا مرز جنون تا مرز خودزنی تا مرز دیوونگی انگار همین صبح نبود که قلبم برای نفس کشیدن چنان می کوبید تا من نفس بکشم . هیجان زندگی کردنم برای قلبم خیلی زیاده برا عقلم درده

بازم نبودنت و گریه هام ؟؟؟ 

چند وقته رفتی ؟؟ از کی چشمای من گاه و بی گاه پر میشه 

خراب کردن دریامو ، رویامو 

ولی من که مثل اونا نیستم . هستم ؟؟؟؟

من زیر خرابه های زندگیم موندم تا بتونم خودم بی منت کسی بی فشار کسی اجر رو اجر بزارم خراب کردن ؟؟؟ فدای سرشون 

قلبم تو چته ؟؟؟ چرا اینقدر پری ؟؟ کیا پیشتن که بهت زدن ؟؟؟ چرا ول نمیکنی همه رو 

د لعنتی ها من هنوز ۱۴ سالمه هنوز حالم بده هنوزم غم از دست دادن دو سه تا رفیق مونده رو دلم هنوزم بدبختم شما چتونهــــــ 

چرا نمیزارین زندگی کنم چرا توی زمین خدا هم بودنم برا شما بدبختی 

خسته شدم 

خداااااا خسته شدم

میگم دنیات قشنگ نبود نگو بهم ایمان نداری 

داره سیاه و سفید میشی دنیایی که ساختی 

داره خراب میشه دنیایی که ساختم

بزرگی ؟؟؟  

بیا و بزرگی کن بگووووو دست از سر من و زندگیم و بدبختیم و ادمای زندگیم بد دارن سخته ؟؟؟ 

اصلا بگو فقط کاری با دنیام نداشته باشن 

رفته رفته بینیم قرمز تر شد و بغضی که توی گلوم گیر کرده بود شکست دویدم به سمت دستشویی و در رو قفل کردم و به در تکیه زدم بی صدا جیغ زدم بابت همه اون روزایی که نبود 
بابته همه روزایی که نیست و من چندین بار میمیرم
چرا نبود ؟؟؟ چرا هر وقت میرفت اتفاق بد میافتاد 
مگه چند نفری که وقتی هستی انگار کوه ارامش و امنیت و احساس قشنگ با خودت میاری 
جوری که هیچ کس جرعت نمیکنه چیزی بهم بگه اونقدری امنیت جانی و مالی دارم که وقتی اسمت بیاد هیچکی سمتم نیاد 
اشکام قطره قطره میرخت روی گونه ام 
با خودم حرف میزدم و مخاطبم اون بود 
شاکی ام ازت شاکی ام که نمیدونی کل زندگیمی شاکی ام که نیستی چرا بغلم نمیکنی چرا وقتی گریه میکنم تو اشکام رو پاک نمیکنی ؟؟؟
چرااا وقتی نیستی همه ی غصه های عالم میریزه سرم 
بی اراده دستم رو مشت کردم خواستم به سمت اینه ببرم که یهو یادم امد اینجا نه اتاق منه نه اینه دیوار اتاقم 
من خنگ بی تاب شبی بودم که همه بخوابن بتونم خودخوری کنم 
بین گریه ها خندیدم حتی وقتی گریه میکردم میخندیدمم قشنگ تر میشدم با اون چشمای قرمزی که پر اشک بود و میلرزید و بینی قرمزم مگه میشد زشت هم شد 
صورتم رو شستم و خشک کردم و امدم بیرون اثری زیادی از گریه نمونده بود فقط اگه کسی از نزدیک بهم نگاه میکرد شاید متوجه میشد
از شانس بدم مامان خواست قیچی برداره که مجبور شد خم بشه سمت من و دیدن چشمای پر اشک من و لحظه ای تعجب 
توی دلم گفتم اره مامانی ندیدی دخترت شبا با چشای قرمز میخوابه ندیدی اینقدر خسته شده که با این چشمام میاد جلو شما 
خسته شده از اتاق تاریکی که خودشو داخلش زندونی کرده 
خسته شده از پنهون کاری هاش 
نفس عمیقی کشیدم و خودم رو عقب کشیدم که به خودش امد و با لبخند دردناکی که جهنم رو دوباره به چشمام اورد به کارش ادامه داد با احساس خفگی به سمت اتاقم دو زدم و در پنجره رو باز کردم اینقدر نفس نفس زدم تا بلکه این بار بغضم نشکنه 
بی اراده مثل هر شب بهش پیام دادم 
داشتم چیکار میکردم ؟؟؟
مگه قرار نبود فراموش کنم ؟

با دوتا پیام حالت عوض شد ؟؟؟
یادت رفت ؟؟؟
دوست داشتن این شکلیه ؟؟؟؟
.
.
.
.
.

" مردم بسکه افتادم درس عاشقی را تو بیا بزرگی کن و استادم باش تا بلکه بتوانم این درس هم مانند بقیه پاس کنم " 

کاش اینقدر که به ما میگفتن درک کنین خودشون یکم درک میکردن 
معلمی که با گرفتن یک کلیپ و فرستادنش برای چند کلاس درسش رو تموم میکنه توقع درک چی داره ؟؟ ما هایی که باید چندین کلیپ رو ببینیم و یاد بگیریم و بنویسیم حق نداریم صدامو در بیاد ولی باید به معلمی که توی خونه است و حقوق خودشو میگیره با یه فیلم برای چندتا کلاساش درس رو میده حق داد 
دلم برای بدبختی خودمون میسوزه که وقتی دست از کتابامون بر میداریم دستا هامون بی حسه 
وقتی چشم از چندین فیلم درسی مختلف بر میداریم چشمامون سیاهی میره و دید درست نداریم 
اون معلم میدونه دانش اموز چه زجری داره میکشه میدونه تدریس انلاین سخته براش ولی از توقع خودش کم نمیکنه چرا یه بار معلم درک نکنه ؟؟ چرا میگن فقط دبیرا سختی میکشن ؟؟؟ 
جوابگوی مشکلات بچه ها کسی نیست ولی معلما ها هستن که میتونن راحت دهن چندین بچه رو با نمره هایی که کم میکنن ببندن 
دردی که موقع درسا دانش اموز میکشه رو نه معلم نه معاون و نه هیچ کس دیگه جز خود دانش اموز درک نمیکنه 
دانش اموزی که خودش مجبوره گاهی معلم خودش باشه تا بتونه درس هاش رو یاد بگیره 
اون معلمی که با بی رحمی نمره کم میکنه میتونه شبا درست بخوابه ؟؟؟ زجر کشیدن دانش اموزش رو میبینه و راحت سرش رو روی بالشت میزاره؟؟
واقعیت اینکه اگه بخوایم معلم رو درک کنیم دیگه کنترلی روی شخصیت خودمون نداریم 
چیزی که برای خودم پیش امده که کل فیلما تدریسا رو اینقدر دیدم تا یاد گرفتم ولی دور شدم از خانواده ارزش داره ؟؟؟
از خود واقعیم دور بشم ؟ مغز استراحت نکنه ؟؟
کدوم معلمی درک میکنه اخه ؟؟؟؟
معلمی که میاد سوال هایی میده که اصلا توی کتاب نیست ؟؟؟ از کجا بیاریم جواب سوالا رو 
حقیقت اینکه که دیگه مدرسه ام خونه دوم ما نیست جهنم ماست جهنمی که با وجود معلما ساخته شده 
حیف اسم زحمت کش که گذاشتن روی برخی از معلما 
دانش اموزی که سرش زیر میره برا نوشتن خون دماغ میشه حق درک نداره ؟ 
واقعا این تدریس مجازی و کرونا باعث شد خیلی ها شناخته بشن .
و واقعا حیف اون معلم زحمت کشی که برای بودن یک سری تازه وارد اسمش خراب شده 
همه ی اینا به کنار پول شهریه برای چیه ؟؟؟ مگه منه دانش اموز دارم از اب و برق مدرسه استفاده میکنم ؟؟؟ مگه من اونجا درس میخونم ؟؟ بیمه دانش اموزی ؟؟؟ برای چیه اخه ؟؟ مگه من مدرسه ام که بیمه بشم ؟ یعنی زمانی که سر کلاس مجازی ام یه اتفاقی بی افته برام بیمه دانش اموزی هستش ؟؟؟
باوا درک که هیچ شعور داشته باشیم توی زندگیمون ادم باشیم که اه و ناله هیچکسی پشتمون نباشه 
بخدا زندگی که نفرین و اه ناله پشتش باشه زندگی درستی نیست .
و این زندگی نیست که ما دانش اموزان داریم میکنیم 
.
.
.
.
.
" گاهی شعور مان رو به رخ دیگری نکشیم بلکه با شعور تصمیم به ثابت کردن شعورمان داشته باشیم "